شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

زمستان

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت  

سرها در گریبان است  

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و در دیدار یاران را   

نگه جز پیش پا را دید نتواند  

که ره تاریک و لغزان است  

وگر دست محبت سوی کس یازی   

به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است   

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک  

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت  

نفس کاینست پس دیگر چه داری چشم  

ز چشم دور یا نزدیک؟  

مسیحای جوانمرد من!ای ترسای پیر پیراهن چرکین 

هوا بس ناجوانمردانه سردست...آی... 

دمت گرم و سرت خوش باد 

منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم  

منم من سنگ تیپا خورده ی رنجور   

منم دشنام پست آفرینش نغمه ی ناجور  

نه از رومم نه از زنگم همان بی رنگ بی رنگم  

بیا بگشای در بگشای دلتنگم  

حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد 

تگرگی نیست مرگی نیست  

صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندانست   

من امشب آمدستم وام بگذارم  

حسابت را کنار جام بگذارم  

چه میگویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد؟ 

فریبت میدهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست 

حریفا رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است 

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت 

هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان 

نفسها ابر دلها خسته و غمگین  

درختان اسکلتهای بلورآجین  

زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه  

غبار آلوده مهر و ماه 

                                                       زمستان است

 

 

به یاد اخوان ثالث

نظرات 5 + ارسال نظر

سلام دوست عزیز!
ممنون از اینکه سر زدید. من لینکتان کردم البته نه برای بالا رفتن آمار بلکه برای استفاده از مطالبتان. و اگر شما هم خواستید لینک کنید با همان اسم وبلاگ ها لینک نمایید.
موفق باشید!

[ بدون نام ] 1389/04/13 ساعت 08:30

سلام واقعا خسته نباشید تا به حال چنین وبلاگ پر باری ندیده بودم خیلی باحال بود امیدوارم درنوشتن همچنان کوشا باشی.بازم خستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتته نباشی.

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،

و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،

و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،

و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.

آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،

بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی…ویکتور هوگو
-----------------------------------

مینا 1389/05/13 ساعت 12:04

واقعا عالیه خیلی خیلی ممنون دستت درد نکنه دوست دارم فراووووووووووووون

[ بدون نام ] 1389/07/09 ساعت 19:06

اشعار قشنگی بود.تبریک میگم وب سایت خوبی دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد