ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
این یکی از زیباترین اشعار شاملوست که اگه با صدای خود شاملو بشنوید روح رو نوازش میده.توصیه میکنم بخونید و حتما اگه تونستید فایل صوتی رو هم گیر بیارید و گوش بدید.
در آوار خونین گرگ و میش، دیگر گونه مردی آنک
که خاک را سبز می خواست و عشق را شایسته زیباترین زنان
که اینش به نظر هدیتی نه چنان کم بها بود که خاک و سنگ را بشاید
چه مردی، چه مردی که می گفت
قلب را شایسته تر آن که به هفت شمشیر عشق در خون نشیند
و گلو را بایسته تر آن که زیباترین نامها را بگوید
و شیرآهن کوهمردی ازین گونه عاشق
میدان خونین سرنوشت، به پاشنه آشیل در نوشت
روئینه تنی که راز مرگش اندوه عشق و غم تنهایی بود
آه اسفندیار مغموم
تو را آن به که چشم فرو پوشیده باشی
آیا نه، یکی نه بسنده بود که سرنوشت مرا بسازد؟
من تنها فریاد زدم نه
من از فرو رفتن تن زدم
صدایی بودم من، شکلی میان اشکال
و معنایی یافتم
من بودم و شدم
نه زان گونه که غنچه ای، گلی، یا ریشه ای که جوانه ای، یا دانه که جنگلی
راست بدان گونه که عالیمردی، شهیدی
تا آسمان بر او نماز برد
من بینوا بندگکی سر به راه نبودم
و راه بهشت مینوی من، بزرو طوع و خاکساری نبود
مرا دیگر گونه خدایی می بایست
شایسته آفرینه ئی که نواله ناگزیر را گردن کج نمی کند
و خدایی دیگر گونه آفریدم
دریغا، شیرآهن کوهمردا که تو بودی
و کوهوار پیش از آن که به خاک افتی
نستوه و استوار مرده بودی
اما نه خدا و نه شیطان
سرنوشت تو را بتی رقم زد که دیگران می پرستیدند
بتی که دیگران اش می پرستیدند
سلام وبتون خیلی خوبه به وب منم یه سری بزن نظر یادت نره



سلام یه شعر بسیار زیبا براتون گذاشتم که اگه دوست داشتید می تونید ثبتش کنید. البته نوع نوشتنش یه کم با سبک نوشته های وبلاگ شما فرق داره.
و شاعرش هم بهامین
یک مرد عاشق
هی زل نزن به قاشق و لیوان و بستنی
من را نگــاه کــن دو دقــیقــه که با مـنی
من با تو حـرف مـی زنـم امـا تو زیر لـب
می خوانی و هزار و یک آهنگ می زنی؟
هی پایه های صندلی ات را عقب نکش
با ساعـتـت نگــو که فقـط فکر رفتـنـی
این سایه ی مچاله که اینجا نشسته است
یک مرد عاشق است نه یک آدم آهنی!
آخـر کـدام گوشه ی دنـیا شنـیـده ای
مردی چنین کشاله شود در پی زنی؟
::
کافه شلوغ شد...چه بگویم؟..بلند شو
خیلی قشنگ بود!ممنون
خاص ترین قسمت این شعرواسه من این عبارته:
شیرآهن کوهمردی ازین گونه عاشق!!!
وقتی واسه اولین بار خوندمش
توی دلم ارزوکردم کاش میشداون لحظه عمق حس شاملو رودرک کرد
حتماحس خیلی خیلی عجیب وخاصی داشته
امیدوارم شماام به تجربه این حس ها برسید
والبته شایدتاحالارسیده باشید
اماشاعرای کمی هستن که بتونن توی ظرف کوچیک زبان فارسی اینقدرقشنگ احساس بزرگشونوجابدن
دمت گرم با این عکسهای قشنگی که توی وبلاگت می ذاری
خیلی خیلی حال کردم
مرسی
khube
moafagh bashi
سلام میلاد جان افتخار دوستی میدی عزیزم


مرسی برای شعر شاملوی بزرگ..این شد یه چیزی..درک کردن شعرای شاملو هم دل می خواد هم اندیشه باز..از نظرات پیداست که اکثریت نمی فهمند شعر ناب یعنی چی!همش دنبال شعرهای سطحی و بی محتوا هستن!البته باید این عده رو درک کرد سخته آدم به مغزش فشار بیاره...............
سلام مرسی بابت اشعار قشنگ بود از اشعارت استفاده کردم راضی باشید ممنون
واقعا زیباست
بالاخره عاشقشم
و شعرشو دوست دارم
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد.....
سلام واقعا از سایتتون ممنونم من همیشه شعرها وداستان های شما رو میخونم واقعا عالیه مرسی
مرسی از وبت