شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر فوق العاده زیبا بهترین شعر عاشقانه دوبیتی دو بیتی عاشقانه


دیرگاهیست که تنها شده ام                        قصه غربت صحرا شده ام
                 وسعت درد فقط سهممن است                  بازهم قسمت غم ها شده ام
                                    دگر آیینه ز من بی خبر است                    که اسیر شب یلدا شده ام
              من که بی تاب شقایق بودم                  همدم سردی یخ ها شده ام
       کاش چشمان مرا خاک کنید                      تا نبینم که چه تنها شده ام

شعر عاشقانه فوق العاده بهترین شعر عاشقانه اشعار عاشقانه زیبا

سلام دوستان.این شعر زیبا رو یکی از دوستانمون به نام آقای حمید مصدق فرستاده.امیدوارم از خوندنش لذت ببرید.

در میان من و تو فاصله هاست 
گاه می اندیشم
میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری !
تو توانایی بخشش داری
دست های تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشم های تو به من می بخشد
شور عشق و مستی

شعر عاشقانه نو بهترین شعر عاشقانه شعر عاشقانه فوق العاده


دوستان این شعر زیبا رو آقا صادق برامون فرستاده.البته نمیدونم شاعرش هم خودشه یا نه.ولی اگه خودش شاعرش باشه باید بگم که واقعا معرکست.بخونید و لذت ببرید.



عشق، تصمیم قشنگی ست
بیـا عـاشق شـو

نه اگر قلب تو سنگی ست
بیـا عـاشق شـو

آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست
شوق پرواز تو رنگی ست

بیـا عـاشق شـو

ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب
خوب من، این چه درنگی ست

بیـا عـاشق شـو

با دل موش، محال است که عاشق گردی
عشق، تصمیم پلنگی ست

بیـا عـاشق شـو

تیز هوشان جهان، بر سر کار عشقند
عشق، رندی است، زرنگی ست

بیـا عـاشق شـو

کاش در محضر دل بودی و میدیدی تو
بر سر عشق، چه جنگی ست!

بیـا عـاشق شـو

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
صورت آینه زنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

می رسی با قدم عشق به منزل، آری...
عشق، رهوار خدنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

باز گفتی تو که فردا!!! به خدا فردا نیست
زندگی، فرصت تنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

کار خیر است، تأمل به خدا جایز نیست!
عشق، تصمیم قشنگی ست

بیـا عـاشق شـو

فقر از دیدگاه روشنفکران چیست؟ جملات و شعر عاشقانه در مورد فقر


میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میکشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است