شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

داستان معلم داستانی کوتاه و بسیار زیبا

 

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ...
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد

نظرات 25 + ارسال نظر
خاطره 1389/09/14 ساعت 22:27

سلام اول از هر چیزی خسته نباشید میگم به نازی ومسعوده ومیلاد جان.واقعا داستان جلبی بود اشک ادمو در میاره

سارا 1389/09/15 ساعت 02:26

یکی از بهترین داستانها بود

ساسان 1389/09/15 ساعت 15:18

داشتم عکس خودم را می کشیدم

خودِ تنهایم را

آن وقت بود که فهمیدم

من ِ بدون تو چقدر تنهاست

عکس تو را هم کشیدم

تو ِ بی من

آن وقت بود که فهمیدم

چقدر فاصله است بین

من ِ بی تو و تو ِ بی من .....



نیلوفر 1389/09/15 ساعت 15:37

خیلی قشنگ بود

مهشید 1389/09/15 ساعت 17:02

خیلی قشنگ بود،اشکم در اومد

رباب 1389/09/16 ساعت 11:55

واقعا محشر بود دست مغز گلت درد نکنه نمیدونم چی بگم اشکم در اومد

سلام چه وبلاگ قشنگی داری واقعا لذت بردم به وبلاگ منم یه سر بزن

سارا 1389/09/18 ساعت 13:08

گریه ام گرفت.وبلاگ قشنگی دارین مرسی

مجتبی ستوده 1389/09/19 ساعت 19:30

من واقعا خوشم اومد. خداییش گریه کردم.

پویا 1389/09/20 ساعت 20:04

فقط گریه کردم
چون حسش رو بهتر از همه درک کردم

ساغر 1389/09/21 ساعت 14:48

وبلاگت عالی هست اشکم در اومد ...

معصومه 1389/09/21 ساعت 16:42

خیلی متاثر شدم...

این دیگه محشر بود

میخوام همکاری کنم فقط یه سوال حتما باید مطلب اموزنده باشه دکلمه نیشه گذاشت؟

منتظر جوابتون هستم در ایمیلم

سلام مسعودجان.عالی بوددست مریضا.این شعروخیلی دوست دارم لطفابذارتووبلاگت تا بقیه هم استفاده کنن (بیا تا لیلی و مجنون شویم.افسانه اس با من/بیابامن به شهرعشق رو کن.خانه اش با من/بیا تا سربه روی شانه هم رازدل گوییم/اگرمویت چوروزم شدپریشان.شانه اش با من/سلام ای غم سلام ای اشنای مهربان دل/پرپروازواکن چون پرستو.لانه اش با من/مگودیوانه کوزنجیرگیسورا زهم واکن/دل دیوانه.دیوانه.دیوانه اش با من/دراین دنیای وانفسای حسرتزای بی فردا/خدایا عاشقان را غم مده.شکرانه اش با من)

[ بدون نام ] 1389/09/29 ساعت 14:37

سلام میلاد مسعود ونازی عزیزم
داستان های کوتاتون خیلی قشنگه دستتون دردنکنه
خیلی دوستون دارم
مراازبچگی احساس دادند
به من درس محبت یاد دادند
کلیدقفلهایم را از اول
به دست حضرت عباس دادند
دوستدارهمیشگی شما ف-ح

[ بدون نام ] 1389/10/01 ساعت 18:48

سلام قربونتون برم دستتون دردنکنه واقعاٌ داستان خوبی بودممنونم
دردنیایی که مردانش عصا ازکورمیدزدندمحبت راکجاجستجوبایدکردای خدا حقیقت چیست؟
دوستدارشما ف-ح

Melika 1389/10/09 ساعت 20:13 http://melika7421.blogfa.com

Sallam...
kheili ghashang bood.

امید 1389/10/12 ساعت 02:16

سلام واقعا بی نهایت عالی عالی عالیه هر چی از خوبیو زیبای بگم باز هم کمه حرف نداره جسارتن میخواستم اجازه بگیرم از مطالب داستان و شعر هاتون استفاده کنم امیدوارم هر جا در هر حالی هستید همیشه شاد پرنشاط سر افرازه موفق باشید

مهتاب 1389/10/20 ساعت 00:40

خیلی داستانه زیبایی بود ممنون

hojjat lover 1389/10/28 ساعت 10:40

مرسی خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی عالی بود

محدثه 1389/10/29 ساعت 11:28

خیلی خوب بود ممنون مسعود

سارا 1389/11/03 ساعت 11:38

واقعا تحسین برانگیز بود.
اشک من رو هم در آورد. عالی بود عالی

کاش همه ما با دید باز و با قلبی مهربون به همه بچه های سرزمینمون نگاه کنیمُُ. محبت کنیم و عشق بورزیم

دلسوخته 1389/11/05 ساعت 13:12

بسیار عالی بود و تحت تأثیرم قرار داد

زیبا بود....امیدوارم همیشه زیبا بنویسید.....

[ بدون نام ] 1390/06/17 ساعت 09:44

to donyaye vagheyi ham hamchin chizayi hast bayad bepazirim ke zod ghezavat nakonim
delam baraye on sara kocholoye bichare misoze ke ba tamame kochikish darde nadario hes karde
vebe ghashangi dariiin
omidvaram dar hame hal hamishe movafagh bashin........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد