شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

راز شقایق زیباترین شعر عاشقانه

                     

شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی

یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش

اگر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و بسوزانند
شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را

بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده
که افتاد چشم او ناگه به روی من
بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من

به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم
و او هر لحظه سر را رو به بالاها
تشکر می کرد پس از چندی

هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟

در این صحرا که آبی نیست
به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز دوایی نیست

و از این گل که جایی نیست
خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست او بودم و حالا من تمام هست او بودم

دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد، آنگه

مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
ز هم بشکافت! ز هم بشکافت!
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد

نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی بمان ای گل
و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد

نظرات 27 + ارسال نظر
الهام 1389/09/14 ساعت 23:42

به نظر من اگه با قرمز نمی نوشتی بهتر می بود


با تشکر

mhm 1389/09/16 ساعت 09:11

سلام
وبلاگ خیلی جالب و خوبی داری
انشا الله که همیشه همینطور بمونه

رباب 1389/09/16 ساعت 11:44

سلام آقامسعود خیلی عالی بود تاحالا در مورد شقایق اینجوری فکر نکرده بودم یک افق دید تازه به روم باز کرد موفق باشی

سلام.وبلاگت خیلی جالبه.مخصوصا داستاناش
سعی می کنم تند تند بیام
موفق باشی

behoo 1389/09/18 ساعت 12:30 http://behoo.atwebpages.com

با سلام

گالری عکس behoo در جهت دسترسی علاقه مندان به تصاویر زیبا و متنوع و با کیفیت تهیه و در مجموعه موجود بیش از 19000 تصویر در موضوعات زیر گرداوری شده است:

جهان گردی (5510) چشم انداز طبیعت (6084) مردم جهان (3896) فضا و کائنات (758) حیات وحش (876) ارت پیک (243) سایر موضوعات (2558)

در صورت تمایل برای دیدن تعدادی از تصاویر و اطلاعات بیشتر سری به سایت بزنید

با تشکر

تارا 1389/09/20 ساعت 00:59

عالی بود
واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. معرکه بود.

پگاه 1389/09/20 ساعت 02:42

خیلی خیلی دوسش داشتم. مرررررسی

مونا 1389/09/20 ساعت 21:15

سلام خیلی عالی
خسته نباشی

[ بدون نام ] 1389/09/21 ساعت 19:02

این زیباترین شعری بود که شنیدم واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم

حمیده 1389/09/21 ساعت 20:43

سلام نوشته هاتون خیلی قشنگه
شاید بتونم تو مسیری که پیش گرفتین کمکتون کنم
مرسی منتظرتون می مونم

نسیم 1389/09/24 ساعت 13:05

فوق العاده زیبا بود و ژر از احساس.
هر چند باری که خوندم تز اول تا آخرش بی اختیار اشک میریختم.
مرسی

asal 1389/09/25 ساعت 01:20

salam , up e jalebi bood ! movafagh bashid

سمیه 1389/09/26 ساعت 20:15

سلام
این شعر واقعا عالی و احساس بر انگیز بود خیلی حسش کردم و اینم یه بیت شعر در جواب این شعر عالی:
چو عاشق میشدم گفتم ربودم گوهر مقصود/
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

انقدر از زندگی سردو دلگیرم که روز مرگ خویش را جشن میگیرم /سیرم از زندگی واز همه کس اخر ازاین دلتنگی و غم میمیرم
بهتون تبریک میگم واقعا وب توپی داریبه منم سری بزن

منصور 1389/09/28 ساعت 15:02

فوق العاده زیبا بود. من تصادفی با سایت شما برخورد کردم و شیفته شعر راز شقایق شدم. خیلی دلم می خواست بدانم این اثر بسیار زیبا با قلم کیست و آیا اثار دیگری هم از او در سایت شما موجود می باشد؟ آیا اجازه خواهم داشت این شعر را در ایمیل شخصی خودم استفاده کرده و برای دوستی ارسال نمایم؟ واقعا کارتان عالی است. با آرزوی موفقیت برای شما

ابوذر 1389/09/28 ساعت 20:55

زیبانرین شعری بود که خوندم برام خیلی جالب بود کارتون حرف نداشت.هرچی بگم کم گفتم
زیباترینها را برای شم اآرزومندم

واقعا زیبا بود!

فرشاد 1389/10/21 ساعت 02:16

سلام من زیاد اهل شعر نیستم ولی خیلی هال کردم با این یکی ُ میخوام ازت خواهش کنم اگه میشه گاه گاهی شعرانو واسم میل کنی میدونم توقع زیادیه ولی حداقل ۱و۲ بار که امشب رو فراموش نکنموممنونم ازت گلم

[ بدون نام ] 1389/10/29 ساعت 11:06

یاسمین 1389/10/29 ساعت 22:41

کارت خیلی عالی

هلیا 1389/11/20 ساعت 19:33

سلام گلم خیلی عالی بود دست گلت درد نکنه
من قبلا این شعر رو به صورت داستان خونده بودم و خیلی خوشم اومد
موفق باشی

ghazal... 1389/11/21 ساعت 13:17

فوق العاده بود ...
مو به تنم سیخ شد...
بوس بوس بوس

علی شهیدی 1389/11/25 ساعت 08:20

یکی از با نفوذ ترین اشعاری که تا به حال اینقدر تحت تاثیر خودش قرار داده بود. شعری که با ساختار زیباش احساسات عاطفانه آدم رو در عمق مفهوم این احساس زیبای خدادادی میبره و انگار به گونه ای تجربی و عملی تصویری از آن لحظه عاشقانه برامون به نقش میکشه.
تشکر

باران 1389/11/26 ساعت 01:52

سلام وعرض ادب واحترام=========================باید بگم خیلی خیلی از خوندنش لذت بردم=========================درضمن عکسهای بسیار زیبایی روهم انتخاب کردین واین حسن صلیقتونونشون میده============باتشکرفراوان باران

عاطفه 1389/11/27 ساعت 10:23

وای چه شعرهای قشنگی من تازه با این سایت آشنا شدم واقعا ْ ممنون

[ بدون نام ] 1389/12/03 ساعت 23:44

امیر 1390/03/12 ساعت 20:35

این شعر بقدری زیباست که نمیتوان توصیف کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد