شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعری بسیار زیبا

این شعر رو یکی از علاقه مندان سایت برای من فرستاده به اسم پریسا خانوم

از همان روز که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون هابیل

از همان روز که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرد  گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب گشت و گشت

قرن ها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ آدمیت بر نگشت

قرن ما  روزگار ما   مرگ انسانیت

سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی است

من که از پزمردن یک شاخه گل

از نگاه ثابت یک کودک بیمار

از خفقان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمانم و بغضم در گلوست

مرگ او را از کجا باور کنم

صحبت از پزمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان میکنند

دست خون آلوده را در پیش چشم خلق پنهان میکنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردان با جان انسان میکنند

صحبت از پزمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نیست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است

نظرات 8 + ارسال نظر
ئشده 1389/12/07 ساعت 00:01

man az sher ax va honar kolan ziad khosham nemiad vali az masty chera ina ham gofatm ta tanha kasy basham ke ruheto shad mikone khosh bash

بسام 1389/12/09 ساعت 06:51 http://bassam.persianblog.ir

آفرین واقعا زیبا بود

داوود 1389/12/09 ساعت 15:54

دمت گرم خیلی توپ بود.بازم از این اشعار بفرستید.

maryam 1389/12/11 ساعت 11:12

واقعیت تلخیه که آدمیت مرده ولی خوندن این مطلب و خیلی دوست داشتم .

[ بدون نام ] 1389/12/11 ساعت 13:48

این شعر با بقیه اشعار سایت فرق میکرد.باور کردنی بود.

راحیل 1389/12/14 ساعت 10:25

بسیار فوق العاده بود. به امید تولد انسانیت در هستی

شبنم 1389/12/20 ساعت 20:16

دمتون گرم. عالی بود

pari sa 1391/11/15 ساعت 14:56

درود.امیدوارم ساعت لذت زندگیتون کوکه کوک باشه.حالا که بعد از مدت ها خودم اومدم شعری رو که گذاشتم خوندم واقعا بغض ناخودآگاه اومد سراغم.به امید لحظه های بی بغض.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد