نیست کسی که سه سال تحصیل کند و از سعی خود نتیجه نگیرد .
تکبر و خست هزاران صفت خوب را می پوشاند .
می توان مردم را براه وظیفه آورد ولاکن نمی توان فهم و ادراک به کسی بخشید .
اگر اندازه را نگاه نداریم ادب زحمت می شود و وقار کمروئی ، شجاعت به عربده جوئی می کشد و صراحت به بیحیایی .
مرد بزرگ همیشه آرام است و مرد کوچک مضطرب .
ولخرجی شخص را بکارهای زشت وامیدارد. خست دل را سخت می کند اما سخت دلی بهتر از زشت کاریست .
کار بد هر چه پنهان باشد سر انجام آشکار خواهد شد .
هرچه را می شنوی و می بینی غربال کن و آنچه را خوب است برای خود نگهدار .
آموزگار باید چهار چیز را پیش چشم بدارد ، دانش ، حسن رفتار ، پاکی دامن و صداقت
این خوبیها که در ما است کار خداست .
هر کجا سه نفر باشند مربیان من خواهند بود زیرا هر چه خوبی دارند می آموزم و هرچه بدی دارند می کوشم که بر اندازم .
کیست که همه عمر از راه تقوا بیرون نرود .
سادگی از دهاتیان است و ظرافت از شهریان . مرد کامل ظرافت و سادگی را باهم دارا است.
آنکه راستی را دوست می دارد بهتر از آن است که می داند راستی چیست
تقوا در آن است که عمل نیک را از نتیجه آن والاتر بشماریم .
مرد بزرگ را می توان براهی واداشت اما به پستی نمی رود . می توان او را اغفال کرد اما ابله نمی شود .
دانش آموزی که به آموختن می پردازد اگر از لباس ژنده و خوراک ناچیز خود گلایه مند باشد ارزش گفتگو ندارد.
من متفکری آرام و دانش آموزی بیش نیستم دانشجوی هستم که از آموختن دست بر نمی دارم و از گفتن خسته نمی شوم .
من واسطه ام نه مبتکر ، من از پیروان و دوستداران گذشتگانم .
راستی و ساده گی را بدیگران هدیه کن ، تقوا را از دست مگذار ، مهر و محبت را شیوه خود بساز و برای سرگرمی بهتر بپرداز.
در این غم نباشید که چرا بفلان مقام نرسیده اید . در این فکر باشید که آیا لیاقت آن مقام را دارید . از این غم نخورید که چرا مشهور نیستید بلکه بکوشید تا شایسته شهرت بشوید .
همواره از این افسرده ام که در راه تقوا پیش نمی روم و از مباحثه معلومات کوتاهی می کنم و پیوسته خود را در طریق عدل نگاه نمیدارم و جبران خطاها را از عهده بر نمیایم .
در شغلی که بتو محول نیست اندیشه و تدبیر مکن .
بر آنکه خواهان نیست دانشت را آشکار مکن .
موضوع تحصیل را همیشه بی پایان بدان و از کوشش باز نمان.
با آب ساده و نان خشک و بازوی زیر سر همچنان می شود خوشبخت بود .
حوداث عجیب و شاهکار های پهلوانی و اعمال ناشایست و معانی مرموز در سخن کنفوسیوس نمی آید.
اگر دارایی ارزش داشتن داشت دارا می شدم و بدستش می آوردم !.
اگر صبح راه درست را یافته باشیم شب برای مردن مهیا خواهیم بود .
آیا کسی را دیده ای که یک روز تمام فکر و خیال خود را صرف تقوا کند البته چنین کسانی هستند اما من ندیده ام .
آنکه همنوع خود را دوست دارد همواره این حس را در خود تقویت می کند و آنکه بدخواه همنوع خویش است پیوسته این آتش را در دل می فروزد.
حسن معاشرت است که همسایگی را شیرین می کند .
آنکه بدرگاه خدا تقصیر کرده بکه پناه خواهد برد !
مرد بزرگ ستیزه نمی جوید و اگر در تیراندازی شرکت کرد و برنده شد جام افتخار را بحریف مقلوب عرضه می دارد .
اندیشه درست را دانستن و بکار نبستن از ناجوانمردی است .
مرد بزرگ در جستجوی حق است و مرد پست بدنبال منفعت .
وقتی به شخص شایسته بر می خورید سعی کنید خود را به مرتبه او برسانید . وقتی به آدم بی ارزش روبرو می شوید در صفات خود دقت کنید .
مردان در قدیم مهر خاموشی به لب می زدند که مبادا کردارشان بخوبی گفتارشان نباشد .
فضولی در هنگام کار ، بیکاری می آورد و در دوستی بیزاری و تنهایی .
مرد بزرگ دیر وعده می دهد و زود انجام می دهد .
چوب پوسیده را نمی توان منبت کرد .
اول باری که بر می خورم بهر چه که به گوید گوش می دهم و او را قابل اعتماد می دانم بعدا به حرفش گوش می دهم اما مواظب رفتارش خواهم بود .
زبان آوری و چرب زبانی شخص را منفور می سازد .
من آدم محکم و پا برجا ندیده ام .
این چهار صفت از بزرگان است . فروتنی ، ادب ، مهربانی و عدالت.
با گله های کهنه که از خاطر می بریم بار کینه ها را نیز از دل فرو می ریزیم .
هنوز کسی را ندیده ام که خطای خود را بشناسد و راستی خود را محکوم بداند.
مرد بزرگ به نیازمندان کمک می کند نه بدارندگان تا بدارائی خود بیافزایند .
مرد بزرگ بفکر صفات خویش است و مرد پست بفکر جاه خود ، اولی از اشتباه و خطای خویش می ترسد و دومی از بی مهری دیگران .
پرهیزگاری در گوشه گیری نیست . در کشاکش گفتگو و رایزنی با همسایگان است .
مرد بزرگ یکطرفه قضاوت نمی کند .
آنکه بر پیمان خویش پای بند نیست به چکار می خورد همچنانکه ارابه بی اسب ، براه نمی مرود .
دانش کهن را بیاموز و دانش نو فراگیر تا شایسته آموزگاری باشی .
پیشوا باید آنرا که شایستگی دارد بالا ببرد و آنرا که ندارد بپروراند تا همه به پیشوایی او سر فرو بیاورند .
دانش بی اندیشه دام است و اندیشه بی دانش بلا .
تنها به قانون حکومت کردن و قانون را به کیفر مجرا داشتن مردم را حیله و بیننگی آموختن است .
به قضاون عمل بس نکن . ببین انگیزه عمل چه بود تا هر کس چنانکه هست خود را بتو بنماید .
از اینکه تو را نمی شناسند غم مخور . به این بیندیش که چرا تو مردم را نمی شناسی .
اگر براه خطا رفتی از برگشتن مترس .
مرد بزرگ از پرخوری پرهیز می کند .
پسر یکه سه سال بجای پای پدر قدم بگذارد حق گزار و وظیفه شناس است .
مرد بزرگ اگر وقار و خویشتن داری را فرو بگذارد احترام و خرد خویش را از دست می دهد .
راستی و درستکاری را برترین جا بگذار .
من هر روز از سه جهت در خود می نگرم اول آنکه آیا در رفتار با دیگران از حکم وجدان سر نمی تابم ؟ دوم آنکه آیا با دوستان از راه صدق و صفا بیرون نمی روم ؟ سوم آنکه در هدایت دیگران آیا خود بخلاف آنچه تعلیم میدهم عمل نمی کنم ؟.
کمتر می شود که حرف و روی موافق با نیت پاک قرین باشد .
آموختن و بکار بستن خوشنودی خاطر می آورد .
مرد صاحب فکر اول به تحقیق می پردازد اگر نتیجه گرفت راه درست آسان است .
طبیعی رفتار کردن بهترین شیوه آداب دانی است .
نادار باش و خرسند . دارا باش فروتن
اگر میدانی پایداری کن و اگر نمی دانی بگو نمی دانم . نشان دانش این است .
در آنچه مشکوک است ساکت باش و از باقی با احتیاط سخن برآن تا کمتر خطا کنی .