امیدوارم همگی ما این جملات آموزنده را سرلوحه زندگی قرار دهیم
چرا که گوش دادن و فراموش کردن آسان است...
در این جهان خودت را با هیچکس مقایسه نکن
چون در این صورت خود را تحقیر کرده ای
Don't compare yourself with anyone in this world
If you compare, you are insulting yourself
هیچ کس قفل بدون کلید نمی سازد
خداوند نیز هیچ مشکلی را بدون راه حل نمیگذارد
No one will manufacture a lock without a key
Similarly God won't give problems without solutions
وقتی تو دلگیری زندگی تو را ریشخند میکند
آنگاه که تو خوشحالی زندگی به تو لبخند میزند
زندگی به تو تعظیم میکند هرگاه که دیگران را شاد کنی
Life laughs at you when you are unhappy...
Life smiles at you when
you are happy...
Life salutes you when
you make others happy...
انسان موفق داستان زندگی پر رنجی دارد
هر داستان پرمحنتی را پایانی است موفقیت آمیز
سختی ها را بپذیر و برای موفقیت آماده شو
Every successful person has a painful story
Every painful story has a successful ending
Accept the pain and get ready for success
اشتباهات دیگران را قضاوت کردن آسان است
پذیرفتن خطاهای خود چه مشکل
پوشیدن کفش راحت تر از فرش کردن کل زمین است
Easy is to judge the mistakes of others
Difficult is to recognize our own mistakes
It is easier to protect your feet with slippers than to cover the earth with carpet
هیچ کس نمی تواند شروع بد گذشته را تغییر دهد
ولی همه میتوانند برای پایانی موفقیت آمیز , شروع جدیدی داشته باشند
No one can go back and change a bad beginning
But anyone can start now and create a successful ending
اگر مشکلی قابل حل است نگرانی وجود ندارد
اگر مشکلی قابل حل نیست نگرانی چه حاصلی دارد؟
If a problem can be solved, no need to worry about it
If a problem cannot be solved what is the use of worrying
اگر فرصتی را از دست دادی اشک در چشمانت حلقه نزند
چرا که باعث می شود فرصت های بهتر پیش رویت را نبینی
If you miss an opportunity don't fill the eyes with tears
It will hide another better opportunity in front of you
تغییر چهره چیزی را عوض نمیکند
ولی دگرگونی درون همه چیز را تغییر می دهد
از دیگران شکایت نکن
اگر طالب آرامشی خودت را تغییر بده
"Changing the Face" can change nothing
But "Facing the Change" can change everything
Don't complain about others
Change yourself if you want peace
اشتباهات هنگام وقوع دردناکند
ولی بعدها اشتباهات, خود تجربه اند و راهنمای موفقیت
Mistakes are painful when they happen
But year's later collection of mistakes is called experience, which leads to success
وقت شکست شجاع باش و هنگام پیروزی متین
طلای گداخته جواهر می گردد,
مس چکش خورده سیم
و سنگ حجاری شده مجسمه.
بنابر این رنج بیشتر در زندگی تورا ارزشمند تر می سازد.
Be bold when you loose
and be calm when you win.
Heated gold becomes ornament. Beaten copper becomes wires. Depleted
stone becomes statue.
So the more pain you get in life you become more valuable.
زندگی می رقصد
مثل یک قطره ی آب
بر بلور تن مهتابی شب
زندگی می پیچد
حول یک محور مغناطیسی
در فرو رانشی از عمق ازل تا به ابد
من که پیچک شده ام،
حول قد قامت سرسبز خدا می پیچم
سبدی می گیرم
و دعا می چینم
خوشه ای می افتد
حبه ای از جلوی چشم شما می گذرد
و نمی بینیدش
که از آرامش طوفانی چشمان تری
به زمین می غلطد.
ریشه ام می گندد
کرم بی ریشگی ات بر تن من می لولد
چندشم می گیرد
و به خود می پیچم
غنچه ام می خشکد
و زمستان تنت دور دلم می پیچد.
کاش فردای خدا
کسی از دختر کبریت فروش
قصه ی پیچک تنهای مرا می پرسید!
دوستان نظر یادتون نره...ممنون
چهار تا دوست که چند سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کنن....
بعد از مدتی یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون :
اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد.
پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس و اونقدر پولدار شده که حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد
دومی: جالبه. پسر من هم مایه افتخار و سرفرازی منه. توی یه شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد و بعد دوره خلبانی گذروند و سهامدار شرکت شد و الان اکثر سهام اون شرکت رو تصاحب کرده... پسرم اونقدر پولدار شد که برای تولد صمیمیترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد
سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده ...
اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شرکت ساختمانی بزرگ برای خودش تاسیس کرده و میلیونر شده.. پسرم اونقدر وضعش خوبه که برای تولد بهترین دوستش یه ویلای 500 متری بهش هدیه داد
هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریک می گفتند که دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریکات به خاطر چیه؟سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون که باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت کردیم راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف کنی؟چهارمی گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توی یه کلوپ مخصوص کار میکنه سه تای دیگه گفتند: اوه مایه خجالته چه افتضاحی دوست چهارم گفت: نه! من ازش ناراضی نیستم. اون دختر منه و من دوستش دارم.... در ضمن زندگی بدی هم نداره.
اتفاقا همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوست پسراش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای 500 متری هدیه گرفت
نتیجه اخلاقی: هیچوقت به چیزی که کاملا در موردش مطمئن نیستی افتخار نکن....
آموختم که ...
من عشق را از انعکاس مهتاب در حوض مادر بزرگ آموختم
من ایثار را از قلب خورشید در آسمان صحرا آموختم
من زندگی را از امواج طوفانی شب دریا آموختم
من محبت را از قطره های باران بر علفزار آموختم
من صداقت را از یک رنگی ابر های سفید آموختم
من وفا را از کبوتران بر شاخه های خشکیده آموختم
من گذشت زمان را از چشم های منتظر آموختم
من عطش را از چکاوک های خانه همسایه آموختم
من ایمان را از کودکان معصوم آموختم
و من آموختم هر چه را که می خواهم فقط از معبود یکتا بخواهم
این شعر رو یکی از علاقه مندان سایت برای من فرستاده به اسم پریسا خانوم
از همان روز که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون هابیل
از همان روز که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب گشت و گشت
قرن ها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ آدمیت بر نگشت
قرن ما روزگار ما مرگ انسانیت
سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی است
من که از پزمردن یک شاخه گل
از نگاه ثابت یک کودک بیمار
از خفقان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمانم و بغضم در گلوست
مرگ او را از کجا باور کنم
صحبت از پزمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلوده را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردان با جان انسان میکنند
صحبت از پزمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نیست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است
عکس بالا متعلق به فیلم" استخوانهای دوست داشتنی"(the lovely bones) ساخته ی پیتر جکسون کارگردان بزرگ و خالق سه گانه ی ارباب حلقه ها هست که توصیه میکنم حتما ببینید.فیلم بسیار زیبایی هست.
Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید
Why do you like me..? Why do you love me
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
I can't tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم
You can't even tell me the reason... how can you say you like me
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟
How can you say you love me
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
I really don't know the reason, but I can prove that I love
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،
because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنیه،
because you are caring,
همیشه بهم اهمیت میدی،
because you are loving,
دوست داشتنی هستی،
because you are thoughtful,
با ملاحظه هستی،
because of your smile,
بخاطر لبخندت،
The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون
Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
No! Therefore I cannot love you
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
Does love need a reason?
عشق دلیل میخواد؟
NO! Therefore!!
نه!معلومه که نه!!
I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم
True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعی هیچوقت نمی میره
Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره
Immature love says: "I love you because I need you"
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
Mature love says "I need you because I love you"
"ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم
"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays"
"سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه
من عشق را در تو