شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعری زیبا از مریم حیدر زاده



شنیدم می خوای بری باز منو تنها بذاری 

هر چی یاد و خاطره ست پشت دلت جا بذاری 

 

شنیدم گفتی نگاهش واسه چشمام عادیه  

هر چیزی حدی داره محبتاش زیادیه  

 

شنیدم یه مدتی می خوای ازم دوری کنی 

اینه رسمش که با این دیوونه این جوری کنی؟

 

شنیدم همین روزا بازم می خوای بری سفر  

بسلامت!عزیزم اما همین جور بی خبر؟ 

 

شنیدم خسته شدی از بازیای سرنوشت 

نکنه این بار دیگه بی من می خوای بری بهشت 

 

شنیدم گفتی که سرنوشتمون دست خداست  

اما تو خوب می دونی حسابت از همه جداست  

 

شنیدم گفتی باید برم سراغ زندگیم  

حرف تو یعنی بسوزم تو غم اوارگیم  

 

شنیدم گفتی با این که خیلی چیز یادم داده  

نمی دونم چی شده که از چشه من افتاده  

 

شایدم تموم این شنیدنی ها شایعه است  

از تو اما نمیپرسم گفته باشی فاجعه است!

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی 1390/01/15 ساعت 09:05

منم که دیده بدیدار دوست کردم باز؟
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز؟
نیازمند بلاگو رخ از غبار مشوی
که کیمیای مرادست خاک کوی نیاز
زمشکلات طریقت عنان متاب، ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
طهارت ارنه بخون جگر کند عاشق
بقول مفتی عشقش درست نیست نماز
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
در این سراچه بازیچه، غیر عشق مباز
به نیم بوسه دعائی بخر از اهل دلی
که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز
فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق
نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز

مهدی 1390/01/15 ساعت 09:08


هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره​ها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند

نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند

چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند

به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند

دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند

هله خاموش که بی​گفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

سید مصطفی 1390/01/15 ساعت 11:43

خیلی شعرات خوب بود
مرسی از این سلیقه

سکینه 1390/01/15 ساعت 12:51

دست گلت درد نکنه هالههههههههههه

دمت قیژژژژژژژژژژژز
البته صدام میکنن سکینه از وقتی بری باخ اومد

..... 1390/01/16 ساعت 10:53

هاله جون این سکینه کیه من عاشقش شدم حتما تلشو بگیرراستی شعرت خیلی باحال بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد