شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

داستان کوتاه فرار از زندگی


فرار از زندگی 


روزی شاگردی به استاد خویش گفت:استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟شاگرد گفت:بله با کمال میل.استاد گفت:پس آماده شو با هم به جایی برویم.شاگرد قبول کرد.استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند،برد.استاد گفت:خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.مکالمات بین کودکان به این صورت بود:
-الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی.
-نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی.
-اصلا چرا من هیچوقت نباید فرار کنم؟
و حرف هایی از این قبیل...استاد ادامه داد:همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دست دیگری فرار کنند.انسان نیز این گونه است.او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود رو به رو شود و دائم در تلاش است از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کند و هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی دهد.تو از من خواستی یکی از مهم ترین ویزگی های انسان را برای تو بگویم و من آن را در چند کلام خلاصه میکنم: تلاش برای فرار از زندگی 

 

لطف میکنید اگر نظر بدین . . . . با تشکر

چراغ چشم تو

 

 

چراغ چشم تو!کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟ 


تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟ 


من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!کدام نشاه دویده است از تو در تن من؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند، 


به رقص می آیند،
سرود میخوانند!چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو:به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف!ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
 

هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.که صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست!تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه 


تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است  

 

اگه نظر بدی خوشحالمون میکنی

آواز تنهایی

  

آواز تنهایی 


این روزها شب میپرد تنها به آغوشم
آواز تنهایی شده آویزه ی گوشم
در من هزاران درد رنگ حرف میگیرد
اما همین که میرسی خاموش خاموشم
تاوان سختی داده ام تا مال من باشی
انگار مهری زد خدا، داغیست بر دوشم
آنقدر داغم از تبت که صورتم سرخ است
در لحظه های بی کسی، با اشک میجوشم
جدی بگیر این چشم های روسیاهم را
وقتی به رنگ چشمهایت تیره میپوشم
با خنده هایت تلخ کامی واژه ی دوریست
حتی کنارت چای را بی قند مینوشم
قلب مرا پس میدهی، میگیرم .....اما نه
!
تو شرط ها را گفته ای ....«یادت فراموشم» 

 

 

دوستای گلم نظر یادتون نره 

دوست واقعی

                                                  

پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوست داری؟
گفتم چرا بگم ده یا بیست تا...
جواب دادم فقط چند تایی
پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می داد گفت
تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری
ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن
خیلی چیزها هست که تو نمی دونی
دوست، فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد
درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی سعی دارند تو را به درون ناامیدی و تاریکی بکشند
دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه
صدائی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده اند
اما بیشتر از همه دوست یک قلب است. یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید
پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است
فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟
سپس مرا نگریست و درانتظار پاسخ من ایستاد
با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستی
بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تو می سپارد و وقتی که تنها هستی تو را همراهی می کند و در غمها تو را دلگرم می کند .کسی که اعتمادی راکه به دنبالش هستی به تو می بخشد .وقتی مشکلی داری آن راحل می کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد و بهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست
چقدر خداوند بزرگ است
درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترینش را به تو ارزانی می دارد

 

دوستان نظر بدین لطفا...

بهترین شعر عاشقانه



در من بپیچ وُ شکل همین گردبادها

با من برقص ،ظهر و شب و بامدادها


تنهاترین مسافر این شهر خسته ام
ناباورانه رفته ام آری زِ یادها


سیمرغ وُ بیستون وُ تب تیشه در غزل
هی شعله می کشند درونم نمادها


آه ای خدای معجزه ی شاعرانه ام
خط می زنند بی تو تنم را مدادها!


خوش کرده ام تمام دلم را به عشق تو
زخمی نزن به پیکر این اعتماد ها


لب گریه های منجمدم را نظاره کن
پس کی؟بگو نمی رسی آیا به دادها؟


باید برای آمدن تو دعا کنم
تا لحظه ی اجابت این آن یکادها


با این همه تو دوری وُ آری نمانده است
چیزی به غیر خاطره در ذهن بادها


دوستان نظر یادتون نره ...... ممنون

خود شناسی



هیچوقت شخصیت خودت رو برای کسی تشریح نکن

چون کسی که تو رو دوست داشته باشه بهش نیازی نداره
و کسی که ازت بدش بیاد باور نمی کنه.
وقتی دائم میگی گرفتارم،
هیچ وقت آزاد نمیشی.
وقتی دائم میگی وقت ندارم،
بعد هیچوقت زمان پیدا نمی کنی.
وقتی دائم میگی فردا انجامش میدی،
اونوقت فردای تو هیچ وقت نمیاد

وقتی صبحا از خواب بیدار میشیم،
ما دوتا انتخاب داریم.
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار شیم و رویاهامون رو دنبال کنیم.
انتخاب با شماست...

ما کسایی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم.
ما گریه می کنیم برای کسایی که به فکرمون نیستن.
و ما به فکر کسایی هستیم که هیچوقت برامون گریه نمی کنن.
این حقیقت زندگیه. عجیبه ولی حقیقت داره.
اگه این رو بفهمی،
هیچوقت برای تغییر دیر نیست.

وقتی تو خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند.
وقتی ناراحتی جواب نده.
وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر.
دوباره فکر کن..، عاقلانه رفتار کن.
زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست،
امتحان ریشه هاست.!
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست.
زندگی چون پیچک است،
انتهایش میرسد پیشه خدا



عزیزانم نظر یادتون نره ..... با تشکر و سپاس فراوان

حرفهای خنده دار وگریه دار




چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!


چقدر خنده داره که 100 هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!

چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین صفهای نماز جماعت تمایل داریم!

چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم!

چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!

چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!

خنده داره . اینطور نیست؟!

دارید می خندید؟

دارید فکر می کنید؟

این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای اعلی و دوست داشتنی است.

آیا این خنده دار نیست که وقتی که می خواید این حرفارو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست خودتون پاک می کنید، بخاطر اینکه مطمئنید که اونها به هیچ چی اعتقاد ندارن!!!

خنده داره؟ ...... 


وقتی خندیدین نظر هم بدین....ممنون

بهتری شعر استاد مشیری...شعر آشتی




قهر مکن فرشته روی دلارا 

ناز مکن ای بنفشه موی فریبا 

طعنه ودشنام تلخ .این همه شیرین 

چهره پر از خشم وقهر.این همه زیبا؟ 

ناز تو را میکشم به دیده منت 

سر به رهت می نهم به عجز وتمنا

عاشق زیباییم .اسیر محبت  

هر دو به چشمان دلفریب تو پیدا

از همه باز آمدیم وبا تو نشستیم  

تنها .تنها.به عشق روی تو تنها! 

بوی بهار است وروز عشق وجوانی  

وقت نشاط است وشور ومستی وغوغا 

خنده گل را ببین به چهره گلزار  

آتش می را ببین به دامن مینا  

فردا.فردا مگو که من نفروشم 

عشرت امروز را به حسرت فردا  

بس کن! بس کن! ز بی وفایی بس کن  

بازآ.بازآ.به مهربانی بازآ! 

شاید با این سروده های دلاویز. 

بار دگر .در دل تو گرم کنم جا.


دوستان نظر یادتون نره ....مرسی