چیزهای کوچک، مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش به دست هایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه کوچک
راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی
آدم هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو برنمی گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند
آدم هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند
آن هایی که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمی کنند. هر چه باشد با لبخند می گیرند و یادشان نمی رود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را می شود تا کرد و گذاشت توی کیف
دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی
آدم هایی که از سر چهارراه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه
آدم های اس ام اس های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم های اس ام اس های پرمهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.
آدم هایی که هر چند وقت یک بار ای میل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد هر یادداشت غمگین خط هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند
آدم هایی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست
آدم هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی
آدم هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند
همین آدم ها، چیزهای کوچکی هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن
من می توانم خوب ، بد ، خائن ، وفادار، فرشته خو یا شیطان صفت باشم.
من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم.
من می توانم سکوت کنم ،نادان و یا دانا باشم.
چرا که من یک انسانم،و این ها صفات انسانی است و تو هم به یاد داشته باش.
من نباید چیزی باشم که تو می خواهی ،من را خودم از خودم ساخته ام
منی که من از خود ساخته ام، امال من است.
تویی که تو از من می سازی ارزوهایت و یا کمبود هایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگی را تعیین می کند نه ارزوهایشان و
من متعهد نیستم که چیزی باشم که تو می خواهی
و تو هم می توانی انتخاب کنی که من را می خواهی یا نه
ولی نمی توانی انتخاب کنی که از من چه می خواهی
می توانی دوستم داشته باشی همین گونه که هستم،و من هم.
می توانی از من متنفر باشی بی هیچ دلیلی و من هم.
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسانهاست.
پس این جهان می تواند هر لحظه مالک احساسی جدید باشد.
تو نمی توانی برایم به قضاوت بنشینی و حکم صادر کنی و من هم.
قضاوت و صدور حکم بر عهده ی نیروی ماورایی خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می ستایند.
حسودان از من متنفرند ولی باز می ستایند.
دشمنانم کمر به نابودی ام بسته اند و هم چنان می ستایندم.
چرا که اگر من قابل ستایش نباشم نه دوستی خواهم داشت،
نه حسودی و نه دشمنی و نه حتی رقیبی.
من قابل ستایشم و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاوری که انهایی را که هر روز می بینی و با انها مراوده می کنی
همه انسان هستند و دارای خصوصیات یک انسان،با نقابی متفاوت
اما همگی جایز الخطا
نامت را انسان باهوش بگذار اگر انسان ها را از پشت نقاب های متفاوتشان
شناختی و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند...
از جمع صدها خرگوش هرگز یک اسب به وجود نخواهد آمد و از گردآوری صدها نکته سؤظن هیچگاه دلیل قاطعی به دست نمیآید.داستایوسکی
اگر خدایی وجود نداشته باشد، آنوقت هرکاری مجاز است.داستایوسکی
ما مرده به دنیا میآییم. مدتهاست که دیگر نسلهای ما از پشت پدران و از رحم مادرانی زنده به دنیا نیامدهاند...دانستن این معنا حتی برایمان دلچسب است، لذت میبریم که چنین هستیم؛ ما ساختگی و تصنعی هستیم و دائما نیز بر این تصنعیبودن افزوده میشود. مدتهاست که به آن خو کردهایم. به گمانم به زودی بر آن خواهیم شد تا ترتیبی بدهیم که به صورت اندیشه محض متولد شویم. داستایوسکی
قدم تازه ای برداشتن... این چیزی است که مردم بیشتر از آن میترسند. داستایوسکی
آدمی هرقدر هوشمندتر باشد، افسردگی و بطالتش بیشتر است! داستایوسکی
انسان تنها موجود زنده ای است که نمیخواهد آن چه را که هست بپذیرد . داستایوسکی
تنها آرامش و سکوت، سرچشمه ی نیروی ابدی و جاوید است. داستایوسکی
زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ کنند، ولی به یکدیگر می گویند تا در حفظ آن شریک باشند. داستایوسکی
کسی که به خودش دروغ می گوید و به دروغ خودش گوش می دهد، کارش به جایی خواهد رسید که هیچ حقیقتی را نه از خودش و نه از دیگران تشخیص نخواهد داد. داستایوسکی
اگر یک روز، یک ساعت، ناگهان همه چیز بخواهد به یک چیز تبدیل شود، برترین آنها مهر ورزیدن است. داستایوسکی
سراسر زمین از بالا به پایین، آکنده از اشک بشر است. داستایوسکی
دانش بیمناک ترین بلای جان آدمی است... رنج و بدبختی آن از طاعون و قحطی و جنگ بیشتر است. داستایوسکی
حقیقت ترکیبی است از گریه ها و خنده ها. داستایوسکی
انسان موجودی است که به همه چیز عادت می کند. داستایوسکی
من معتقدم که همه ما باید عشق به حیات را دریابیم و زندگی را دوست بداریم. داستایوسکی
هر چه بیشتر از افراد بشری متنفر میشدم، عشقم به بشریت فزونتر میشد.داستایوسکی
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند. کوروش کبیر
خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن کوروش کبیر
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. کوروش کبیر
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .کوروش کبیر
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما کوروش کبیر
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .کوروش کبیر
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .کورش کبیر
پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .کوروش کبیر
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .کوروش کبیر
دشوارترین قدم، همان قدم اول است .کوروش کبیر
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .کوروش کبیر
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .کورش کبیر
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر
می خواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست .....
طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفتهء یک کتاب فروشی
می نشیند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود .....
فقر ، همه جا سر می کشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست …
فقر ، روز را " بی اندیشه" سرکردن است...
پس بیاییم روزمان را با اندیشه نیک آغاز کنیم...