ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
گلدان ها بعد از تو پریشان شده اند
محتاجِ نم و شبنم و باران شده اند
از وقتی که به آسمان کوچیدی
گل ها همه آفتاب گردان شده اند
مرا مجنون ِ عشق اعلام کردی
سپس محکوم به اعدام کردی
پذیرفتم .. ولی من یک نفر را
چرا آخر تو « قتل عام » کردی؟!
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
چون ندارم همدمی بازیچه ی دلها شدم
پس بزن عقرب که دردش کمتر است
در تاریکترین لحظات زندگی ام
اشک در چشمان من طوفان غم می بارد
خنده بر لب میزنم تا کس نداند درد من
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشته است به آن میخندم
من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل
بخت بد بین کز اجل هم ناز میباید کشید
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی...
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد
گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی