-
فقر آدمی...
1390/01/19 21:09
روزی از روزها پدری از یک خانواده ثروتمند، پسرش را به مناطق روستایی برد تا او دریابد مردم تنگدست چگونه زندگی میکنند. آنان دو روز و دو شب را در مزرعه ی خانوادهای بسیار فقیر سر کردند و سپس به سوی شهر بازگشتند. در نیمههای راه پدر از فرزند پرسید: خب پسرم، به من بگو سفر چگونه گذشت؟ - خیلی خوب بود پدر. - پسرم آیا دیدی...
-
صدقه....
1390/01/17 22:13
هر روز پسرک فقیری برای سیه کردن قلبش سر کوچه ای به گدایی نگاهی می نشست و دخترکی نجیب برای رفع ۷۰ بلا صدقه ای می انداخت در کاسه ی چشمانش!
-
شعری زیبا
1390/01/17 03:06
این شعر زیبا رو دوست خوبمون اقا مهدی فرستاده هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند در اگر بر تو ببند مرو و صبر کن ان جا ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذر ها ره پنهان بنماید که کس ان راه نداند نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد نهلد کشته خود را کشد ان گاه...
-
شعری زیبا از مریم حیدر زاده
1390/01/15 01:25
شنیدم می خوای بری باز منو تنها بذاری هر چی یاد و خاطره ست پشت دلت جا بذاری شنیدم گفتی نگاهش واسه چشمام عادیه هر چیزی حدی داره محبتاش زیادیه شنیدم یه مدتی می خوای ازم دوری کنی اینه رسمش که با این دیوونه این جوری کنی؟ شنیدم همین روزا بازم می خوای بری سفر بسلامت!عزیزم اما همین جور بی خبر؟ شنیدم خسته شدی از بازیای سرنوشت...
-
متن زیبای عاشق و معشوق...
1390/01/14 15:33
صبر کن! ... چمدانت را نبند ... اندکی نگاه ترک خرده و صدای ابریم را هم در دستمالی سپید گذاشته ام، بگذار در چمدانت و هر جا در چشم باد بلاتکلیفی دیدی ، دستمال را به دست باد بده و بگذار به هر سو که می خواهد بوزد، کفش های سرنوشتت را به پا کن ، من کنار در ایستاده ام. برایت پیاله ی آب در سینی آماده کرده ام که برگ های سبز...
-
ماجرای زندگی...
1390/01/14 15:21
این شعر زیبا رو دوست عزیزمون آقا مهدی نوشته ... زندگی یک آرزوی دور نیست زندگی یک جست و جوی کور نیست زیستن در پیله ی پروانه چیست؟! زندگی کن زندگی افسانه نیست. گوش کن...!! دریا صدایت میزند! هر چه نا پیدا صدایت می زند! جنگل خاموش میداند تورا. با صدایی سبز می خواند تورا. آتشی در جان توست. قمری تنها پی دستان توست. پیله ی...
-
شعر زیبا - شعر عاشقانه
1390/01/14 15:12
این شعر قشنگ رو یکی از دوستان به نام محمدحسین برای ما فرستاده... باید که معنا می شدی ای عشق بی معنای من تا که نیایی تو به سر در واپسین غم های من من مست و شیدا بودم و تو طعنه بر من می زدی من حرف ماندن می زدم تو حرف رفتن می زدی
-
متن عاشقانه...
1390/01/14 15:04
این متن زیبا رو یکی از همراهان همیشگی عشقستان به نام باران برای ما فرستاده... لحظه نبودن نیستن ها ، اگر منت می نهی بر کلام من ، به احترام سلامت می گویم و هزار گل پونه بوسه به چشمانت هدیه می دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد. دیروز یادگاری هایت همدم من شدند و به حرفهای نگفته من گوش دادند. و برایم دلسوزی کردند. البته به روش...
-
سوگند
1390/01/14 02:20
مردم همه تو را به خدا سوگند می دهند اما برای من تو ان همیشه ای که خدا را به تو سوگند می دهم.
-
شعری بسیار زیبا از سیمین بهبهانی...
1390/01/10 23:38
این شعر زیبا رو دوستی به نام مریم برای ما فرستاده... زنی را می شناسم من!! زنی... زنی را می شناسم من که شوق بال و پر دارد ولی از بس که پُر شور است دو صد بیم از سفر دارد زنی را می شناسم من که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق می خواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون امیدش در ته فرداست زنی...
-
گفتگو
1390/01/09 01:07
گفتی :عاشقا نه هایت عشق نیست گفتم: سبزه زلرش باطل نیست گفتی :شعر هایت همه رنج و عذاب گفتم :عاشقم بر فرض محال گفتی :عشق چیست تو می دانی؟ گفتم :عشق هست معنای نادانی گفتی :عشق فقط غم نیست گفتم :غمش تموم زندگی ایست گفتی:چرا عشق همزبانش دوری ایست گفتم:شیرینی اش درد دو ری ایست گفتی:چرا ماندن همیشه سخت است؟ گفتم:کودک عشقت کم...
-
عشق اینترنتی
1390/01/09 01:00
امروز صفحه ی خالی زندگی ام پر شده بود دیگر از هیچ کس نمی ترسیدم گفتنی ها را حرف زدم کودکی ها رو مرور کردم و زمان فراموش شد کنار مهربانی تو مهربانی من هیچ بود همه چیز ارام بود حتی نفس های من و تو ... حتی دل ها هم قدرت این یکی شدن را نداشتن من حس می کردم با تو و کنار تو هستم نه هزاران کیلومتر دور از تو امروز باز هم...
-
ترکم مکن
1390/01/09 00:58
ترکم مکن ترکم مکن ای عشق من بی همزبانم تنها تو یی ای نازنین آرام جانم اینجا کسی در سینه اش رویا ندارد دل را سپردن تا ابد معنا ندارد سر در گریبانم کسی هم درد من نیست از عشق جز آلودگی چیزی ندیدم از فصل های دوستی من دل بریدم این زندگی دیگر سرو سامان ندارد دیگر به عشق من کسی ایمان ندارد دیگر نمی داند که را باید صدا زد این...
-
خیلی سخته...
1390/01/08 16:08
خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی...
-
شعری بسیار زیبا از حمید مصدق...
1390/01/08 15:48
این شعر بسیار زیبا رو یکی از همراهان همیشگی سایت به نام مهدی برای ما فرستاده... باز کن پنجره را تو اگر بازکنی پنجره را من نشان خواهم داد به تو زیبایی را بگذار از زیور و آراستگی من تو را با خود تا خانه ی خود خواهم برد که در آن شوکت پیراستگی چه صفایی دارد آری از سادگیش چون تراویدن مهتاب به شب مهر از آن می بارد باز کن...
-
شعری زیبا...
1390/01/08 15:40
این شعر رو آقا مهدی برای عشقستان فرستاده... گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض تا بیاید از راه از خم پیچک نیلوفرها روی موهای سرت بنشیند یا که از قطره آب کف دستت بخورد گاه یک سنجاقک همه معنی یک زندگی است.
-
شعر زیبا- شعر نو- شعری بسیار دل نشین...
1390/01/08 15:32
این شعر زیبا رو یکی از دوستان به نام فروغ برای ما فرستاده... رفتی و گفتی که تنها می شوی گفتمت هر لحظه یادت با من است گفتی از خاطر ببر،یادم مکن گفتمت آیین من دل بستن است گفتی از دل بربکن سودای من گفتمت دل بی تو با من دشمن است شادمان گفتی خداحافظ تو را گفتمت این لحظه ی جان کندن است رفتی اما بی تو تنها نیستم آفرین بر غم...
-
شعری زیبا از سهراب سپهری
1390/01/06 03:57
چه خوب یادم هست عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت من از مصاحبت آفتاب می آیم کجاست سایه؟
-
وقتی که دیر است...
1390/01/06 03:50
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد ...من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی که او تمام شد من آغاز کردم چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن
-
شعر زیبا - شعر عاشقانه- بهترین شعر عاشقانه...
1390/01/06 03:42
این شعر زیبا رو یکی از دوستان به نام باران برای ما فرستاده... باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس...
-
همواره توئی
1390/01/04 02:24
شب ها، که سکوت است و سکوت است و سیاهی آوای تو می خواندم از لایتناهی آوای تو می آوردم از شوق به پرواز شب ها، که سکوت است و سکوت است و سیاهی امواج نوای تو، به من می رسد از دور دریایی و من تشنه مهر تو، چو ماهی وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان خوش می دهد از گرمی این شوق، گواهی دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست من سر...
-
پرستش
1390/01/04 02:23
پرستش ای شب ، به پاس صحبت دیرین ، خدای را با او بگو حکایت شب زنده داریم با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق شاید وفا کند ، بشتابد به یاریم ای دل ، چنان بنال که آن ماه نازنین آگه شود ز رنج من و عشق پاک من هر چند بسته مرگ کمر بر هلاک من ای شعر من ، بگو که جدایی چه می کند کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی ای چنگ غم ، که از تو...
-
سکوت
1390/01/04 02:22
سکوت دلا شب ها نمی نالی به زاری سر راحت به بالین می گذاری تو صاحب درد بودی ناله سر کن خبر از درد بیدردی نداری بنال ای دل که رنجت شادمانی است بمیر ای دل که مرگت زندگانی است میاد آندم که چنگ نغمه سازت ز دردی بر نیانگیزد نوایی میاد آندم که عود تار و پودت نسوزد در هوای آشنایی دلی خواهم که از او درد خیزد بسوزد عشق ورزد اشک...
-
زهرشیرین
1390/01/04 02:20
زهر شیرین ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق که نامی خوشتر از اینت ندانم وگر هر لحظه رنگی تازه گیری به غیر از زهر شیرینت نخوانم تو زهری زهر گرم سینه سوزی تو ش یرینی که شور هستی از تست شراب جام خورشیدی که جان را نشاط از تو غم از تو مستی از تست به آسانی مرا از من ربودی درون کوره غم آزمودی دلت آخر به سرگردانیم سوخت نگاهم را...
-
خورشید جاودانی
1390/01/04 02:18
در صبح آشنایی شیرین مان تو را ! گفتم که مرد عشق نیی،باورت نبود در این غروب تلخ جدایی،هنوز هم می خواهمت چو روز نخستین،ولی چه سود ! می خواستی به خاطر سوگند های خویش در بزم عشق بر سر من جام نشکنی می خواستی به پاس صفای سرشک من این گونه دل شکسته به خاکم نیفکنی پنداشتی که کوره ی سوزان عشق من دور از نگاه گرم تو خاموش می شود؟...
-
«صفیر»
1390/01/04 02:12
صفیر طبیبان را ز بالینم برانید را از دست اینان وا رهانید به گوشم جای این ایات افسوس سرود زندگانی را بخوانید دل من چون پرستوی بهاری است ازین صحرا به آن صحرا فراری است شکیب او همه در پی شکیبی است قرار او همه در بی قراری است دل عاشق گریبان پاره خوشتر به کوی دلیران آواره خوشتر غم دل با همه بیچارگی ها از این غم ها که دارد...
-
شعر زیبا
1390/01/02 23:25
ارسال شده توسط دوست عزیزمون آقا مهدی صبر کن قصه به پایان نرسیده است هنوز قصه گو نقش جمالت نکشیده است هنوز به کجا می روی ای همدم شیرین سخنم شاه بیت غزلم کام ندیده است هنوز ز چه ترک دل غمدیده ی عاشق بکنی عشق پایان کلامت نشنیده است هنوز گوش کن حال که عزم دگران داری تو باغبان غنچه ی خوشبو که نچیده است هنوز پایمال ار چه...
-
شعر عاشقانه
1390/01/02 23:23
این شعرزیبا رو دوست عزیزی بنام مهدی برامون فرستادن من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو من به گوش تو...
-
شب اول قبر مجنون
1390/01/02 01:36
شنیدستم که مجنون جگر خون چو زد زین دار فانی خیمه بیرون دم آخر کشید از سینه فریاد زمین بوسید و لیلی گفت و جان داد هواداران زمژگان خون فشاندند کفن کردند و در خاکش نهادند شب قبر از برای پرسش دین ملائک آمدند او را به بالین بکف هر یک عمود آتشینی که ربت کیست دینت چه دینی است دلی جویای لیلی از چپ و راست چو بانگ قم به اذن...
-
[ بدون عنوان ]
1390/01/02 00:58
آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست