ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
زندگی یعنی :
***بخند ٬ هرچند غمگینی***
***ببخش ٬ هرچند که مسکینی***
***فراموش کن هر چند دلگیری ***
در دیگران می جویی ام اما بدان ای دوست...
اینسان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست...
من در تو گشتم مرا در خود صدا می زن...
تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست...
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من...
سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست...
گفتی بخوان خواندم اگر چه گوش نسپردی...
حالا لالم خواستی پس خود بخوان ای دوست...
من قانعم آن بخت جاویدان نمی خواهم...
گر می توانی یک نفس با من بمان ای دوست...
یا نه تو هم با هر بهانه شانه خالی کن...
از من من این برشانه ها بار گران ای دوست...
نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت...
بیهوده می کوشی بمانی مهربان ای دوست...
انسان که می خواهد دلت با من بگو آری...
من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست...
باید فراموشت کنم .... چندیست تمرین می کنم
من می توانم ! می شود ! ....
آرام تلقین می کنم .....حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود ....
فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم .....
من می پذیرم رفته ای ..... و بر نمی گردی همین ! خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم .... کم کم ز یادم می روی .... این روزگار و رسم اوست ! ...... این جمله را با تلخی اش ،.....
صد بار تضمین میکنم.
تکه ابری شدم در آسمان قلبم
خواستم گذر کنم از غم و سیاهی
وقتی آسمان دلم ابری شد
بارانی باریدم بر اوج محبت
ناگهان از ابری چکیدم بر دریچه محبت
از اوج قلبم تا محبت قطره قطره عشق باریدم
باران محبت چه زیباست
که می شوید کینه ها را
حالا که من باران محبت باریدم
قلبم چه زیبا و با صفا شده
اگر در آغاز ابری سیاه آمد در دلم
ولی بارانی بارید از جنس عشق
بارانی از جنس محبت در سرای سینه ام
ای ابر سیاه بر دل عاشقان ببار
تا بشویی کینه ها را و قصه ها را
شعر بی دروغ
ما که این همه برای عشق
آه و ناله ی دروغ می کنیم
راستی چرا...!!!؟
در رثای بی شمار عاشقان
- که بی دریغ -
خون خویش را نثار عشق می کنند
از نثار یک دریغ هم
دریغ می کنیم ؟؟!!!!
دیگر ملالی نیست جز نداشتنت ٬نخواستنت٬راندنت٬باختنت٬رفتنت٬نماندنت٬
با او و هزاران اوی دیگر بودنت٬بدون مکث پاسخ منفی دادنت.و عشقی نیست٬
جز عشق به چشمان ناز تا ابد روشنت. این را برایت نوشته بودم. باز هم مینویسم:
« هر ستاره شبی است که از تو دورم٬آسمان چه پر ستاره است.»
...( ای غصه مرا دار زدی خسته نباشی)...
...( آتش به شب تار زدی خسته نباشی)...
... (ای غصه دمت گرم که در لحظه شادی)...
...( با رگ رگ من تار زدی خسته نباشی)...
شــــــــبگردی میکنــــم.
اما صدای نفــــــــــــسهایـــت را از پشــــــــت
هیچ پنــــــــــــــجره و دیواری نمیشـــــــــنوم
آســوده بخواب نازنیــــــــــــنم
شـــــــــ ــ ـ ـــــــهر در امن و امان اســـــــت
تنها خانهی من اســت که در آتــــش میســـــــــــــــــوزد. ..