شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعری بسیار دل نشین از دکتر علی شریعتی

  

  سوتک 

نمی  دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟ 

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم  

                                              چه خواهد ساخت.

 

ولی بسیار مشتاقم, 

که از خاک گلویم سوتکی سازد. 

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش 

                          و او یک ریز و پی در پی, 

دم گرم خوشش را بر گلوبم سخت بفشارد 

                                   و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد. 

 

    بدین سان بشکند در من  

                                             سکوت مرگبارم را ... 

 

 

دوستان عشقستانی,منتظر نظرات شما هستیم.

اخرین دیدار


اخرین دیدار تنهابانگاهی خوب نیست 

عاشقی بی لذت وترس گناهی خوب نیست 

لااقل یک جرعه از جام شراب من بتوش 

اینقدردل پاک بودن نیزگاهی خوب نیست 

گفته ام یک عمرزیرلب به تو بی رحمی ات 

بادل بیچاره بی سرپناهی خوب نیست 

زندگی صدها خطاوتجربه داردولی 

درقمارعشق هرگزاشتباهی خوب نیست 

حقه های شعبده مخفیست توی یک کلاه 

دست بردن درمیان هر کلاهی خوب نیست 

کاش میشد دست هایت تاابددردست من 

اینکه دستت رابگیرم گاه گاهی خوب نیست 

گرچه می بخشد گناهان مرابااعتراف 

توبه  پیش هرکشیش روسیاهی خوب نیست.

از اشعار بسیار زیبای علی شریعتی(از اینجا ره به جایی نیست)

از این جا ره به جایی نیست...

 

جای پای رهروی پیداست 

کیست این گم کرده ره, وین راه ناپیدا چه می پوید؟ 

مگر او زین سفر, زین ره چه می جوید؟ 

از این صحرا مگر راهی به شهر آرزویی هست؟ 

به شهری کاندر آغوش سپید مهر 

به باران سحرگاهی خدایش دست و رو شسته است 

به شهری کز همان لحظه ی ازل 

                             بر دامن مهتاب عشق 

                             آرام بغنوده است 

به شهری کز پلید افسانه ی گیتی 

سر انگشت خیال از چهره ی زیبایش بزدوده است 

                            کجا؟ 

                            ای ره نورد راه گم کرده بیا برگرد 

در این صحرا به جز مرگ و به جز حرمان کسی را آشنایی نیست! 

بیا,برگرد,ای غریب راه! 

کز این جا ره به جایی نیست 

نمی بینی که آن جا  

در کنار تک درختی خشک 

زره مانده غریبی, رهنوردی بی نوا مرده است 

و در چشمان سردش 

در نگاه گنگ و حیرانش 

                          هزاران غنچه ی امید پژمرده است 

نمی بینی که از حسرت 

کمند صید بهرامیش افکنده است 

و با دستی که در دست اجل بوده است 

بر آن تک درخت خشک 

حدیث سرنوشت هر که این ره را رود کنده است: 

که "من پیمودم این صحرا, نه بهرام است و نه گورش" 

کجا این رهنورد راه گم کرده 

                         بیا, برگرد 

در این صحرا به جز مرگ و به جز حرمان کسی را آشنایی نیست! 

بیا,برگرد,ای غریب راه! 

کز این جا ره به جایی نیست. 

 

دوستان عزیز, منتظر نظرات شما هستیم.

علم بهتر است یا ثروت


معلم، شاگرد را صدا زد تا انشاء‌اش را درباره علم بهتر است یا ثروت بخواند.

پسر با صدایی لرزان گفت: ننوشتیم آقا..!
پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی، او در گوشه کلاس ایستاده بود و در حالی که دست‌های قرمز و باد کرده‌اش را به هم می‌مالید، زیر لب می‌گفت: آری! ثروت بهتر است چون می‌توانستم دفتری بخرم و بنویسم.

خانه ی دوست کجاست؟ یکی از اشعار برجسته ی سهراب سپهری


خانه ی دوست کجاست؟در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است

و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است 

می رود تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی

دو قدم مانه به گل

پای فوار جاوید اساطیر زمین می مانی

و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد

در صمیمیت سیال فضا خش خشی میشنوی

کودکی می بینی

رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور

و از او میپرسی 

خانه دوست کجاست؟

خوابم یا بیدارم


خوابم یا بیدارم توبامنی بامن 

همراه وهمسایه نزدیک ترازپیرهن 

باورکنم یانه هرم نفس هاتو 

ایثارتن سوز نجیب دستاتو 

 

 

خوابم  یا بیدارم لمس تنت خواب نیست 

این روشنی  ازتوست بگوازافتاب نیست 

بگوکه بیدارم بگوکه رویانیست 

بگوکه بعدازاین جدایی بامانیست 

   

 

اگه این فقط یه خوابه تاابد بذاربخوابم 

بذارافتاب شم وتوخواب ازتوچشم توبتابم 

بذاراون پرنده باشم که باتن زخمی اسیره 

عاشق مرگه که شاید توی  دست توبمیره 

 

 

خوابم یابیدارم ای اومده از خواب 

اغوشتوواکن قلب منودریاب 

برای خواب من ای بهترین تعبیر 

بامن مدارا کن ای عشق دامنگیر 

  

 

من بی تو اندوه سرد زمستونم 

پرنده ای زخمی اسیربارونم 

ای مثل من عاشق همتای من محبوب 

بمون بمون با من ای بهترین ای  خوب. 

شعری بسیار زیبا از دکتر علی شریعتی

  

من چیستم؟ 

افسانه صد خموش در آغوش صد فریب 

گرد فریب خورده ای ز عشوه نسیم 

خشمی که خفته در پس هر زهر خنده ای

رازی نهفته در دل شب های جنگلی. 

من چیستم؟ 

فریاد خشم به زنجیر بسته ای 

بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون 

زهری چکیده از بن دندان صد امید 

من چیستم؟ 

بر جا ز کاروان سبک بار آرزو 

خاکستری به راه 

گم کرده مرغ در بدری راه آشیان 

اندر شب سیاه  

من چیستم؟ 

تک لکه ای ز ننگ به دامان زندگی 

و ز ننگ زندگانی,آلوده دامنی 

یک ضجّه شکسته به حلقوم بی کسی 

راز نگفته ای و سرود نخوانده ای 

من چیستم؟ 

لبخند پر ملامت پاییزی غروب  

در جستجوی شب 

یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات 

گمنام و بی نشان 

در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ... 

  

منتظر نظرات شما هستیم...

سیزده خط برای زندگی(گابریل گارسیا مارکز)

 "گابریل گارسیا مارکز" 

سیزده خط برای زندگی

 

یک

دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم.

دو

هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود. 

سه

اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. 

چهار

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.

پنج

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.

شش

هرگز لبخند را ترک نکن، حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود. 

هفت

تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی. 

هشت

هرگز وقتت را  با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.

 

نه

شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می‌توانی شکر گزار باشی.

ده

به چیزی که گذشت غم نخور، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.

یازده

همیشه افرادی هستند که تو را می‌آزارند، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده، دوباره اعتماد نکنی.

دوازده

خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می‌شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.

سیزده

زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می‌افتد که انتظارش را نداری.


این متن را برای کسانی که به هر دلیل دوست تو هستند بفرست، حتی اگر آنها را همیشه نمی‌بینی یا با آنها همیشه صحبت نمیکنی.. ولی به خاطر داشته باش:

 ”هر آنچه اتفاق می‌افتد، بنا به دلیلی است“ 

 

منتظر نظرات سازنده شما هستیم