شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

شعر عاشقانه

شعر و عکس عاشقانه عشقستان دوبیتی تک بیتی زیبا قصیده رباعی

متن زیبا(ای کاش...)

ای کاش می توانستم حرفهایم را در گوش نسیم زمزمه کنم تابه تو برساند . 

یا ستاره ای شوم در آسمان خیالت تا تو را هر شب نظاره کنم. 

ای کـاش می شد فاصله ها را در چشم برهم زدنی پیمود و غصه ها را به دست فراموشی سپرد واز نو آغاز کرد . 

ای کـاش می شد زمان به عقب برگردد تا دوباره لبخند زیبایت را به قلب خسته ام هدیه می کردی و زندگی را در رگهایم جاری. 

ای کـــــــــــــاش می شد...........

متن عاشقانه

باران نگاهت را بر من ببار و بگذار زیر این باران زلال پاک شوم . 

دست های ناتوان و خسته ام را بگیر، بگذار توانی برای برخاستن داشته باشم . 

تبسم  زیبایت رااز من دریغ مدار ،بگذار نسیم محبتت را با تمام وجود احساس کنم ودر شادی کنار تو بودن غـــــــــرق شوم.

تقدیم به عزیزتر از جانم

غـــــم از دست دادنت برایم سخت است ودشوار. 

لحظه ها تو را از من می طلبند و خاطره هایم هر لحظه تو را یاد می کنند. 

قاصدکی که هر روز خبر تو از تو برایم می آورد گویی با من قهر کرده است یا مرا پیدا نمی کند. 

کــــــــــــــاش قاصدک ها از تو برایم خبری بیاورند که قلب من در نبود تو شکسته است ومن هنوز منتظر قاصدکان خوش خبر نشسته ام.  

                                

                              بیاد عزیزم *م*

افسوس..

من با تو بودم اما تو افسوس

به بودن من نکردی عادت

تو پر کشیدی من پر شکستم

تو ساده بودی من ساده ماندم

تو با من از شب گلایه کردی

من بی تو تا صبح از خونه خوندم

چشمای سردت دنیای من بود

اما تو هیچ وقت باور نکردی

شکستم و تو یه لحظه

با گریه های من سر نکردی

من با تو بودم وقتی که آروم

پشت نقاب آیینه سوختی

کاش وقت رفتن بهم میگفتی

اون همه عشقو به چی فروختی؟

خیانت

گناهت را نمیبخشم! تو را با دبگری دیدم که گرم گفتگو بودی

با او آهسته میرفتی سراپا محو او بودی

صدایت کردمو بر من چو بیگانه نگه کردی

شکستی عهد دیرینه گنه کردی گنه کردی

گناهت را نمیبخشم! چه شبها را که من تنها به یاد تو سحر کردم

چه عمری را که بیهوده به پای تو هدر کردم

گناهت را نمیبخشم! همین بود آن وفایی را که میگفتی

همین بود آن صفایی را که میگفتی

تو که خود این چنین بودی چرا روزم سیه کردی..........

سیه کردی سیه کردی.....

گنه کردی گنه کردی.......

حرف دل

گاه گاهی که دلم می گیرد پیش خود می گویم آنکه جانم را سوخت یادمی آرد از این بنده هنوز؟...

گفته بودند که از دل برود یارچو از دیده برفت...سالهاست که از دیده ی من رفتی و لیک دلم از مهر تو آکنده هنوز ،در قمار دل من بردی و لیک، منم آن عاشق بازنده هنوز!

شعری بسیار زیبا

ز من مپرس کی ام یا کجا دیار من است

زشهر عشقم و  دیوانگی شعارمن است

منم ستاره ی شام و تویی سپیده ی صبح

همیشه سوی رهت چشم انتظارمن است

چوبرکه از دل صافم فروغ عشق بجوی

اگرچه آیت غم چهر پرشیارمن است

مرابه صحبت بیگانگان مده نسبت

که من عقابم و مردار کی شکارمن است؟

دریغ سوختم از هجر و بازمرد حسود

درین خیال که دلدار در کنارمن است

درخت تشنه ام و رسته پیش برکه ی آب

چه سود غرقه اگر نقش شاخسار من است

به شعله ای  که فروزد به رهگذار نسیم

نشانی از دل پرسوز بی قرار من است

چوآتشی که گذارد به جای خاکستر

زعشق؛ این دل افسرده یادگار من است